۱۳۹۴/۰۲/۲۴

بلوار میرداماد، از او بیاورد یاد

محمد علی سپانلو، شامگاه دوشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه چشم بر جهان ما فروبست.
سپانلو در دوره نخست زندگی ادبی‌اش به وزن نیمایی پایبند بود، اما در دوره دوم وزن نیمایی را ساده‌تر و به زبان روزانه نزدیک‌تر کرد. منظومه‌سرایی نیز او را به نیما پیوند می‌دهد. از سپانلو به عنوان شاعر تهران یاد کرده‌اند. تهران در شعر او بسیار فراتر از یک کلانشهر است. اسطوره‌ای است اندوهگین که دوران زوال خود را از سر می‌گذراند و با همه آلودگی‌هایش و با وجود آنکه گاهی هوایش آلوده‌تر است از مزبله‌ای که جنازه شاعری را در آن می‌یابند (روزی در آذر ماه) اما هم چنان آغوشش به روی همگان باز است. تهران در شعر سپانلو گاهی بانویی متشخص است، مادری رنج‌دیده و مهربان با فرزندانی ناسپاس (ما با برگریزان به دنیا می‌آییم، گفت‌و‌گو با عباس صفاری.) شعر بلوار میرداماد از محمد علی سپانلو نمایانگر همه این ویژگی‌هاست. شاعر تهران در این شعر آرزو می‌کند تا یکی از مهم‌ترین بلوارهای زادگاهش نیم قرن بعد هم از او یاد کند. شعری درباره عشق به یک شهر و واهمه زوال آن در حال و هوایی طوفانی که حال و هوای عصر ماستشهرزاد سپانلو، خواننده نام‌آشنا دختر محمدعلی سپانلو، بر اساس شعر پدرش ترانه‌ای خوانده است. نماهنگی که می‌بینید، نخستین بار در سال ۱۳۸۰ منتشر شد.



ای روزهای فردا
ای فکر های زیبا
ای واژه های زرین
ای آسمان لرزان
دریای باد و باران
بالای شهر تهران
در انتظار طوفان
طوفان سرد و سنگین
بهر تو می سرایم، از خود برون می آیم
لب های بسته ام را، یک لحظه می گشایم
ای سرزمین دیرین
یک شاعر پیاده، همراه جویبارت
با یک پیام ساده، خوش باد روزگارت
نه این زمان غمگین
از بیشه های گیلان، گنبدهای سپاهان
از کوچه های شیراز، تا آتشای اهواز
لبخندهای شیرین
بهر تو می سرایم، از خود برون می آیم
لب های بسته ام را، یک لحظه می گشایم
ای سرزمین دیرین
بلوار میرداماد، با لحظه های آزاد
پنجاه سال دیگر، از ما می آورد یاد
نه روزهای رنگی
یک روز آفتابی، با آسمان آبی
آن سوی عصر غربت
تصویری از رفاقت
پیوندهای پیشین
بهر تو می سرایم، از خو برون می آیم
لب های بسته ام را، یک لحظه می گشایم
ای سرزمین دیرین
بهر تو می سرایم، از خود برون می آیم
لب های بسته ام را، یک لحظه می گشایم
ای سرزمین دیرین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر