۱۳۹۳/۱۱/۲۰

آیا این جمهوری اسلامی است که وقت می خرد؟

مدتها پیش فیلمی تماشا کردم به نام عنصرنفوذی(1). با شرکت دِنزِل واشینگتون، کلیو اُوِن، جودی فاستر، کریستوفر پلامر و ویلِم دافو به کارگردانی اسپایک لی. در این فیلم یک گروه سارق بانک به رهبری فردی به نام دالتون راسل(کلیو اُوِن) با طرح نقشه ای ماهرانه، ضمن به گروگان گرفتن مشتریان حاضر در بانک، اقدام به سرقت از مانهاتان بانک می کنند. کارآگاه فریزر(دِنزِل واشینگتون) مأمور مذاکره با سارقین بانک می شود. پس از مقداری کش و قوس و مذاکره که از سوی کارآگاه مذکور با بهانه تراشی های گوناگون به عمد به درازا کشانده می شود، سرانجام رهبر سارقین بانک تقاضای فراهم شدن یک اتوبوس و یک هواپیمای آماده پرواز می کند که چنانچه آن درخواست برآورده نشود، مشتریان به گروگان گرفته شده را یکی پس از دیگری به قتل خواهد رساند. کارآگاه مذکور به شیوه معمول و به کار گرفته شده در اینگونه معضل ها، به لطایف الحیل مشغول دفع الوقت می شود که تا شاید اتفاقی پیش بینی نشده بتواند به کمک او بیاید و غائله را بدون آنکه آسیبی به گروگانها برسد ختم به خیرنماید.
از پرداختن بیشتر به جزئیات موضوع فیلم که بگذریم می رسیم به این نکته حائز اهمیت که کارآگاه فریزر پس چند ساعتی دفع الوقت کردن، با قدری کنجکاوی و استفاده از تجربیات مشابه خود در حل رویدادهای گروگانگیری، به این نتیجه اساسی و مهم می رسد که فرمانده سارقین بانک، نه تنها همانند موارد مشابه در برآورده شدن درخواستش که همانا در اختیار گرفتن یک اتوبوس برای عزیمت به فرودگاه و یک هواپیمای آماده پرواز است، تعجیلی به خرج نمی دهد، بلکه از طریق درخواست پیتزا برای خودشان و گروگانها و آزاد کردن یک مرد سالمندِ در ظاهر مبتلا به عارضه قلبی و ... در کمال خونسردی به چانه زنی با او و خرید وقت می پردازد.
در آن سوی قضیه تماشاگر مشاهده می نماید که گروگانگیرها در حال مطالعه یکایک کارتهای مربوط به صاحبان صندوق های امانات بانک هستند که به شماره صندوقی که متعلق به مالک بانک (کریستوفر پلامر) است، دست پیدا کنند و محتویات بسیار ارزشمند آن که مقادیری الماس و اسنادی دال بر نوعی سوء استفاده مالی او از یهودی ستیزی آلمان هیتلری به منظور کسب مقادیر هنگفتی پول است را به سرقت ببرند. همزمان یکی دو تن دیگر از سارقین مشغول ساختن یک محفظه کوچک در بخشی از داخل بانک هستند که تا فرمانده گروه سارقین بتواند مطابق نقشۀ گریزی که طرح کرده است، در آنجا مخفی بشود. در کمال تعجب تنها چیزی که سارقین بانک در فکر ربودن آن نیستند میلیونها دلار پول  نقد موجود در گاو صندوق آن بانک است!
ماحصل آنکه در ظاهر امر، بنا به پیشینه موجود در این زمینه ها، همگان ابتدا چنین تصور می کند که این کارآگاه پلیس است که در حال خرید وقت می باشد. ولی با پی بردن به ماجراهای در حال وقوع در درون بانک، در می یابند که در واقع این سارقین بانک هستند که به دفع الوقت مشغولند که تا بتوانند مقدمات مورد لزوم برای موفقیت در هدف نهایی خودشان یعنی یافتن شماره صندوق امانت مالک بانک و ساختن یک اتاقک دخمه مانند، آماده نمایند و در سر بزنگاه نقشه گریز خود را پیاده کنند. در این مسیر کارآگاه پلیس نیز در ساعات اولیه با این تصورِ در ظاهر درست که این اوست که به وقت بیشتری برای مقابله نهایی با سارقین بانک نیاز دارد، ناخواسته و ندانسته با آنها همکاری می نموده است.
روایت این فیلم زیبا و سرگرم کننده که در نهایت به نفع سارقین بانک تمام می شود را به این سبب نقل کرده ام که آنرا الگویی برای تجزیه و تحلیل مناقشه غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی و مذاکرات متعددِ ده سالۀ (2) میان کشورهای مخالف این غنی سازی و دست آخرگروه 5+1 با نمایندگان جمهوری اسلامی برسم.  
تا اینجای کار چندین سال است که همگان در این تصور به سر می برند که این جمهوری اسلامی است که با رندی آخوندی به لطایف الحیل مشغول خرید وقت است از برای دستیابی به اورانیوم غنی شدۀ مورد نیاز برای ساخت یک بمب اتمی. و صد البته که همه ناظران ایرانی به ریش نداشتۀ بارونِس کاترین اشتون و گروه مذاکره کنندگان 5+ 1 می خندند که اینگونه به آسانی در دام وقت کشی های بسیار بچه گانه و تبدیل به تابلو شدۀ جمهوری اسلامی افتاده اند. لاکن کمتر کسی به این می اندیشد که شاید در حقیقت این خودِ کشورهای 5+ 1 هستند که جمهوری اسلامی را در شرایطی قرار می دهند که تصور کند در حال خرید وقت است. حال آنکه خودِ آمریکا و شرکاء نیاز بیشتری از جمهوری اسلامی به وقت و فرصت دارند تا بتوانند حکومت اسلامی را به صورت خزنده و گام به گام به دامی بکشانند که هنوز شرایط موجود برای پهن کردن آن کاملاً مناسب نیست.
سرانجام در یک روز زیبا (!) بازی شطرنج میان جمهوری اسلامی ی علی الظاهر زیرک و حیله گر اما غافل شده از مهارت مهره خوانی و مهره چینی حریف، با گروه مذاکره کننده 5 + 1 که از تمامی مهره های مورد لزوم برای کیش و مات کردن جمهوری اسلامی، حتی استفاده تبلیغاتی از اعطای جایزه اسکار توسط میشل اوباما، بانوی اول آمریکا به فیلم آرگو که تا با اکران وسیع تر آن، داغ دل مردم آمریکا از توحش و قانون شکنی حکومت مُلاها تازه گردد، برخوردار است اما وانمود می نماید که در برابر زیرکی آخوند ها عاجز شده، به اتمام خواهد رسید. در آن روز زیبا، بی گمان آشکار خواهد شد که این دفع الوقت ها، استراتژی خودِ آمریکا و شرکاء بوده است. آنها ضمن آگاهی کامل از جزئیات و میزان اورانیوم غنی شده توسط حکومت ایران، موفق شده اند که این توهّم فریبنده که جمهوری اسلامی توسط تیم مذاکره کننده مثلاً بسیار با هوش و کاردان خود مرتباً وقت می خرد تا به میزان معینی از اورانیوم غنی شده برای ساختن یک بمب اتم دست یابد را در افکارعمومی جهانیان نهادینه کنند. آنگاه خود با خیالی آسوده در پناه همان فرصت کافی ی به دست آورده شده، همزمان با سوار شدن بر موج افکار به ستوه آمدۀ جهانیان از دفع الوقت و فعالیتهای اتمی دولت ایران، گام به گام قطعات پازل از پیش تهیه شدۀ کیش و مات جمهوری اسلامی را از طریق تمشیت و هدایت دلبخواه شرایطِ بحرانی منطقه، در جای اصلی خود قرار بدهند و کار را مطابق برنامه خود به اتمام برسانند.
پنداری به قول برشت: آن که می خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است.
م. گئومات
1391-12-08

1- Inside Man
2- فعالیت مخفیانه غنی سازی اورانیوم توسط جمهوری اسلامی ایران در سال 2002 میلادی به وسیله سازمان مجاهدین خلق افشا گردید. نخستین واکنش غرب و تماس با جمهوری اسلامی جهت متوقف ساختن غنی سازی اورا نیوم در سال 2003 میلادی آغاز گردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر