۱۳۹۳/۰۸/۲۴

نرگس محمدی و نظامی گنجوی!؟


وصفِ حالِ نامه نرگس محمدی به رییس جمهور

پـیـرزنـی را سـتمـی درگـرفـت
دست زد و دامن سـنجر گـرفت

کای ملک آزرم تـو کـم دیده‌ام
وز تو همه ساله سـتم دیده‌ام

شحنه مست آمده در کوی من
زد لگـــدی چنــد فـــرا روی من

بی گُـنَه از خـانه بـیرونم کـشید
موی کشان بر سر کویم کـشید!

گفت فلان نیم‌ شب ای گوژپشت
بر سر کوی تو فلان را کـه کشت؟

خانه من جست که خونی کجاست
ای شـه ازیـن بیش زبـونی کجاست؟

رطل زنان دخل ولایت برند
پیره‌ زنان را به جنایت برند!

کوفته  شد  سینـه  مجروح  من
هیـچ نمانـــد از مـن و از روح من

داوری  و  داد  نمــی‌ بینمت!
وز  ستم  آزاد  نمی‌ بینمت!

از ملکان  قــــوّت  و  یــاری  رســد
از تو به ما بین که چه خواری رسد!

بنـده‌ای و دعـوی شاهــی کنــی
شاه  نه‌ای  چون که تباهی کنی!

شاه  کـه  ترتیب  ولایت کند
حکم  رعیت  به  رعایت کند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر