۱۳۹۳/۰۷/۱۶

ســال قحطــی

ســال قحطــی شادروان فریدون فروغی


گلدونـا گل نـدادن  .  .  .  درختـا بـار نــدادن

گوسفنـدُ گاوُ میشا .  .  .  ماست و پنیر ندادن

گنـدمـــای بیــابـون  .  .  .  یه لقمه نون ندادن

چشمه های تو دالون  .  .  .  یـه چیکــه آب نــدادن

به هرکی هرچی گفتم  .  .  .  بـه مـن جـواب نــدادن

مــردای مست کـوچـه  .  .  .  تــو جیبـاشـونُ کلـوچـه

تلـوتلـو می رفتـن  .  .  .  از پیـچُ تـاب کوچه

آی آدمای مـرده  .  .  .  ترس دلاتونُ برده

پس چرا ساکت هستین  .  .  .  ســگ دلاتــونُ خــورده

به هرکی هرچی گفتم  .  .  .  بــه مـن جـواب نــدادن

بسّه ساکت نشستن  .  .  .  درِ خونه ها رو بستـن

از همــه دل بـریــدن  .  .  .  دل به کسی نبستن

یـالاّ پـاشین بجنگیـن  .  .  .  با این روزای ننگیـن

چه فایده داره اینجا  .  .  .  حتا نشـه بخنـدیــن

۵ نظر:

  1. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  2. روحش شاد! كاش هنرمندان اين دوره هم اين جور با معنى ميخواندند.

    پاسخحذف
  3. در وصف زمان حال است!

    پاسخحذف
  4. روحش شاد و يادش كرامى،خيلى زيباست اين ترانه.

    پاسخحذف
  5. آدمی گاهی با خود فکر می کند وقتی در اون فضای پر از اختناق و سکوت سرد دوره پهلوی هنرمندانی چنین فریاد می کشیدند و علیه اختناق به شورش و قیام دعوت می کردند، چرا در دوره کنونی آخوندی با وجود این همه سرکوب و رفتار ددمنشانه رژیم تا دندان مسلح، اکثریت قشر هنرمندان به دنبال زندگی و رفاه و کار و کاسبی خودشان افتاده اند؟

    پاسخحذف