۱۳۹۳/۰۸/۰۸

پشت پرده اعدام ریجانه جباری!؟

ریحانه اعدام شد و قاتلان اصلی در امان!؟
ریحانه طراح دکوراسیون دفتر شرکت هانوزده ساله بود که دستگیر و در بیست و پنج سالگی به دار آویخته شد.


هفت سال محاکمه و بازداشت و زندان او را طول دادند تا در بزنگاه کنونی و بعنوان ابزاری جهت تقابل با دولت روحانی او را به دار بکشند. در فضای مجازی، خبر اعدام او نه زنجیره ای بلکه سیل آسا منتشر شد و همچنان نیز جریان دارد اما یا نمی خواهند و یا نمی دانند و یا صلاح نمی دانند، به عمق فاجعه ای بپردازند که در جمهوری اسلامی قربانیان زیادی گرفته و ریحانه جباری یکی از آنها بود. شاید هنوز نام "فاطمه قائم مقامی" در حافظه خوانندگان این یادداشت باقی باشد. همان خانم مهماندار هواپیما که در دوران علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، در خیابان پاسداران و در داخل اتومبیلش با شلیک گلوله فردی بنام "سنجری" که پیام آور و پیام ببر و رابطه امنیتی فاطمه و فلاحیان بود کشته شد. البته با اسلحه ای که مجهز به صدا خفه کن بود. مدتی از این ترور صحبت شد و اشاراتی در افشاگری های ابتدای دوران ریاست جمهوری خاتمی شد اما در میان اخبار قتل های زنجیره ای این خبر گُم شد!
ماجرا بسیار ساده است. نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای شکار تله می گذارند و ریحانه جباری از جمله این تله ها شده بود. شکار گاه در زیر بازجوئی ها تبدیل به تله می شود و یا در رابطه هائی قرار میگیرد که در نهایت تبدیل به تله می شود. ریحانه جباری از گروه دوم بود که دوستی ساده با یک مامور امنیتی او را به کام فاجعه کشید. قتل یا انگیزه رقابت میان دو رقیب امنیتی داشت و یا تسویه حسابی هم امنیتی و هم شخصی. در دوران دوستی ریحانه با مرد سایه ای که در طول جلسات دادگاه نام مستعار او بارها برده شد اما هویت آن فاش نشد و در دادگاه نیز حاضر نشد، چه حوادث امنیتی دیگری روی داده بود نه در دادگاه مطرح ریحانه پس از قتل، دو راه حل را در برابر خود دید:
یک) سکوت و انتظار کمک از آن مامور امنیتی که با او دوست بود و در قتل رقیب امنیتی و رقیب عشقی و یا جنسی شرکت داشت.
دو) افشای جزئیات این رابطه و فاش کردن نقش آن مامور امنیتی در زندگی او و در قتلی که روی داد.
او از این دو راه حل، با خوشبینی بسیار "اولی" را برگزید و 6 سال نیز بر آن پای فشرد و دهان باز نکرد، اما از آنسو ندائی نیآمد و دستی به یاری دراز نشد. تا آنکه برای ختم ماجرا اعدامش کردند.
او اگر راه حل دوم را هم بر می گزید به احتمال بسیار سرانجام راه اول را می داشت، اما حُسن آن این بود که افشاگری کرده بود و چشم و گوش دیگرانی که احتمالا بعدها به دام خواهند افتاد را باز. بویژه آنهائی را که در سن و سال و در حد تجربه 19 سالگی او و زیبائی و توان حضور در مجامع و محافل را دارند.
به نظر می رسد که او تا آخرین لحظات و تا زیر چوبه دار هم نسبت به راه حل اول خوش بین بود، چنان که می گویند پسر مقتول، با دوربین در لحظات اعدام در صحنه حاضر می شود و می گوید اگر واقعیت ها را بگوید خانواده مقتول حاضراست او را ببخشند؛ اما ریحانه تصور کرده بود که این هم یکی از صحنه سازیهای بارها تکرار شده اعدام متهمین و محکومین برای گرفتن اعتراف و سپس بازگرداندن قربانی به سلول زندان است.

خلاصه مصاحبه محمد مصطفایی  وکیل سابق پرونده ریحانه است که با روزنامه قانون انجام شده است.
آقای جلال سربندی (پسر مقتول) در راشد و نه ریحانه درباره آن دهان گشود. 
این شیوه ایست که از رژیم شاه و ساواک، به جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی به ارث رسیده است، با این تفاوت که در زمان شاه این تله گذاری ها عمدتا سیاسی بود و در جمهوری اسلامی هم سیاسی و هم جنسی. بازجوهای سپاه و دیگر نهادهای امنیتی و از جمله وزارت اطلاعات تجربه ای 35 ساله و آلوده کامل به فساد در این زمینه دارند. ریحانه جباری قربانی این رابطه و تله گذاری شد که در ابتدا با یک دوستی ساده و عاطفی آغاز شد!
این مسائل، گاه به اشاره توسط وکیل ریحانه و درجریان محاکمات و یا در مصاحبه ها مورد اشاره قرار گرفت اما شاید کمتر به اشارات نهفته در آن ها توجه شد. بویژه اشاره ای به حذف بخش هائی از بازجوئی های امنیتی ناپدید شده در پرونده وی.بطه با پرونده اعلام کردند که واقعیت چیز دیگری است و این احتمال که ریحانه قاتل نباشد وجود دارد.
حال سوال اینجاست که دستگاه قضایی چطور می تواند فردی که هنوز مشخص نیست قاتل است و صرفن اقرار به قتل کرده است را اعدام کند.
جلال سربندی: شیخی عاملی بوده که از زرنگی و توانایی خودش برای اغفال یک دختر ۱۹‌ساله استفاده کرده و این دختر را اغفال کرده و او مغفول وعده ‌و ‌وعید این آقا شده و دست به این کار (قتل) زده است. اگر ما قاتل پدرمان را می‌شناختیم حتما او را به سزای عملش می‌رساندیم. مشکل این است که ریحانه نمی‌خواهد واقعیت را بیان کند و هنوز مصر است که دست به این‌کار زده و می‌خواهد که این آقا را پشت پرده نگه دارد و معرفی نکند و شاید فکر می‌کند که این آقا نجاتش میدهد. شاید آقای شیخی حرفه‌یی برخورد کرده و هیچ اثر و سندی از خودش باقی نگذاشته که ریحانه بتواند او را معرفی و در واقع این موضوع را روشن کند."
 در اظهار نظر پسر مقتول چند نکته مهم وجود دارد.
اول) شخصی به نام شیخی وجود خارجی دارد، اما خانواده مقتول او را نمی شناسند. در تمام مراحل دادرسی هم ریحانه گفته است که هیچ شناختی از شیخی نداشته است و او دوست مقتول بوده است.
دوم) ریحانه قاتل اصلی نیست و او صرفن به قتل اقرار کرده است. اقراری که می تواند با واقعیت منطبق نباشد.
پسر مقتول گفته که ما قاتل پدرمان را اگر می‌شناختیم حتمن او را به سزای عملش می‌رساندیم.
این جمله بدین معنی است که قاتل مرحوم سربندی شخص دیگری است.
سوم) شیخی فردی بوده است که با برنامه ریزی کامل چنین ماجرایی را برای ریحانه و مرتضی درست کرده و هیچ رد پایی از خود باقی نگذاشته است.
حتا پسر مقتول می گوید ریحانه خود قربانی این ماجرا شده است.
به هیچ عنوان ارتباطات شخصی مقتول بررسی نشد. تلفن های همراه وی مورد کنکاش قرار نگرفت. چهره نگاری صورت نگرفت. مقتول دو تلفن همراه داشت که هر دو به کلی کنار گذاشته شد و تحقیقی در رابطه با این دو تلفن صورت نگرفت و صرفن به تلفن ریحانه بسنده شد که در این تلفن نیز دلایل بسیار خوبی به نفع ریحانه وجود داشت.
اگر از همان ابتدا به تمام جوانب پرونده توجه می شد امروز هرگز ریحانه پای چوبه دار نمی رفت.
بازجویی هایی که توسط وزارت اطلاعات صورت گرفت در نهایت به آنچه توجه شد، چاقو، سجاده و اقرار ریحانه بود . او وارد یک ماجرای خطرناک شده بود و احساس خطر می کرد، به همین دلیل هم چاقو به همراه داشت تا اگر در شرایط بحران قرار گیرد از خودش دفاع کند.
بازپرس پرونده تمام  زحماتش به سمت ریحانه و محکوم نمودن وی بود.
فرض بگیریم که ریحانه می خواسته با مقتول ارتباط داشته باشد که در چند جای پرونده این موضوع مطرح شده است. توجه داشته باشید که هر دختری که در سن و سال و شرایط ریحانه در جامعه امروز ایران باشد، می تواند تحت تاثیر  اتومبیل کامری مشکی، پزشک بودن، محل کار، دادن وعده وعید برای شغل و . . . قرار بگیرد.
ریحانه نیز محصول چنین جامعه ای است.
در یکی از دو لیوان آبمیوه ای که روی میز محل وقوع قتل کشف شده است، داروی دیفنوکسیلات وجود داشته است. این دارو از ترکیبات مرفین و خواب آور است و بسته به میزان آن، عوارضی چون سرگیجه، بی حسی و خواب آلودگی دارد. مقتول پزشک بوده و به خوبی عوارض داروها و کاربردهای آنها را می شناخته است.
قصد مقتول یا هر کس دیکری از این که ریحانه خواب آلوده، گیج و بی حس شود چه بوده است؟
اگر مقتول به سرعت به بیمارستان اعزام می شد هرگز این اتفاق نمی افتاد و همه حقایق مشخص می شد. تا جایی که اطلاع دارم ریحانه شخصن با اورژانس تماس می گیرد و درخواست کمک می کند.
باز هم تاکید می کنم و یقین دارم که ریحانه جباری قاتل اصلی پرونده نیست. قاتل اصلی فردی به نام شیخی است که متاسفانه به دلایل نامعلومی امکان بازداشت وی فراهم نشده است. هر چند ریحانه اعلام نموده است که ضربه چاقو را او وارد کرده است اما ضربه چاقو کشنده نبوده و درگیری های بعدی که  صورت گرفته است باعث مرگ سربندی شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر