پنهانیترین صدا در گوش منی
تو را میان تمام زندگیم گستراندم
چونان ریشههای درختان که نقب میزنند به زمین
و خاک را به بانگی خفیف آواز میدهند
http://www.iranglobal.info/sites/default/files/pictures/gonge-seda.mp3
تو را بسان شعری میان لبهایم گذاشتم
سرودمت
تا تو شگفت، درخشان، لعلگون چُونان دانههای اناری سرخ
در دهانم بریزی شهد قدیمی را
نفس گرم انگور، شرابی تو مگر
که من برای یک خوشه گل مروارید روی پنچههای شعر میرقصم
روی پنچههایی که به رنگ عاجاند
روی پنچههای شعر، ملایمتر از وزشِ بادهای تمام فصول
پیراهن آفتابیات را بوسیدم
تو را بوسیدم
و تو تا ارتفاعِ تنم قد کشیدی
چشمهایت را به پهنای تنم گشودی
و با مداد رنگی صبر بر گونهام خالی گذاشتی
که نشان تو بود
در آغوشم که فرو رفتی
پیشانیات به مرمر عشق چسبید
تو آه کشیدی، آه
نفس گرم انگور، شرابی تو مگر
در پاییز تنم بهاری تو مگر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر