اندر باب حکایت قوه قضاییه و نیروی انتظامی در دستگیری و
محاکمه دزدان و اختلاس کنندگان . . . این حکایت خواندنی است!
روايت کرده اند روزی یک دزد و یک نابينا با همدیگر كاسه
ای آلوچه خريدند.
آن دو قرار گذاشتند که دوتا دوتا بخورند تا منصفانه تمام
شود. وسط كار نابينا متوجه حقه بازی دزد شد و مچ
او را گرفته و گفت ببین عمو تو چرا مشت مشت مي خوری؟
دزد گفت اول تو که کوری تو بگو ببینم از كجا متوجه شدی
كه من مشت مشت مي خورم؟
نابينا گفت از آنجایی كه من دارم چهارتا چهار تا مي خورم
و تو اصلن صدات در نمياد!
حالا فساد و اختلاس در نیروی انتظامی و قوه قضاییه دقیقن
از همین باب است!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر