عیسی
سحرخیز، از روزنامه نگارانی است که در تیرماه سال ۸۸ و در پی بازداشتهای گسترده
پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام
به سه سال زندان محکوم شد. او در گفتوگو با رادیو زمانه، شب عید سال ۸۹ را ویژه میخواند. او نوروز ۸۹ را در حالی گذرانده که پیش
از آن در اعتصاب غذا و در بازداشتگاه ۲۰۹
زیر فشار قرار داشته است. خودش میگوید، "دادگاه من را برگزار نمیکردند و میخواستند
بازداشتی بیپایان برایم در نظر بگیرند. به بهانههای مختلف هم من را در سلول
انفرادی قرار میدادند. آن فشارها و اعتصاب غذا اثر گذار بوده و او به بند ۳۵۰ منتقل شده است. بندی
که زندانیان سیاسی و مالی در آن نگهداری میشدند.
آن سال، سال خاصی بود
که بعد از انتخابات و با وقوع جنبش سبز شاهدش بودیم. هزاران نفر دستگیر شده بودند.
بسیاری از آنها جوانهایی بودند که حتا الفبای مبارزه سیاسی را نمیدانستند و
خواسته یا ناخواسته وارد ماجرایی شده بودند که سرانجامش شده بود زندان. زندانی که
برای بسیاری از آنها فقط یک حبس نبود، بلکه گاهی همراه با حکم اعدام بود و این
مسأله برای بسیاری از جوانهایی که سالهای اول زندانشان بود، خیلی سخت بود. شب
عید سال ۸۹
این بحث مطرح بود که زندانیان باید اعتصاب غذا کنند و از مردم دعوت کنند به دلیل
اینکه عید ندارند، سر سفرههای خود به جای شربت و شیرینی از چای تلخ، قهوه، خرما و
حلوا استفاده کنند و عید را به صورت ویژه پیگیری کنند.
ما هم خود را در جایگاهی میدانستیم که باید اعتصاب غذا کنیم یا
روزه سیاسی بگیریم. این جریان اتفاق افتاد ولی برنامهای که قرار بود به صورت
مستمر وجود داشته باشد، صورت نگرفت و تصمیم گرفتیم اعتصاب غذا را بشکنیم ولی شرایط
خاصی را در ایام عید داشته باشیم. حتا ملاقاتها در این روزها روند طبیعی خود را
طی نمیکرد. به یکی دو نفر هم مرخصی داده بودند که آنها را هم باز سریع
برگرداندند.
سیزده بدر
در حیاط زندان
دیدگاه
سحرخیز در آن زمان این بوده که زندان باید جایی باشد برای خوش گذراندن و تفریح و
در عین حال مبارزه و مقاومت. در این شرایط او و سایر زندانیان تلاش میکردهاند
خود را از لحاظ روحی تقویت کنند تا کسانی که بیرون هستند، ترسشان از زندان بریزد.
آنها یک سری برنامههای تفریحی و مسابقههای ورزشی در زندان ترتیب دادهاند و حتا
سیزده بدر را در حیاط زندان و با توزیع یک غذای مناسب و متفاوت از غذای زندان،
برگزار کردهاند. با این کار، ناراحتی
زندانیان به ویژه جوانان به حداقل رسیده، گرچه آنان که حکمهای سنگین و اعدام
داشتهاند، نمیتوانستهاند به شرایط عادی و طبیعی زندگی برگردند. این
روزنامهنگار که تجربه نوروز در زندان رجایی شهر را هم دارد، چنین میگوید.
"در
این زندان به دلیل اینکه امکان زندگی جمعی برای ما فراهمتر بود، نوروز را بهتر
برگزار کردیم. جشن و سرور شب عید داشتیم، سبزه سبز کردیم، برنامههای تفریحی و
آواز خوانی داشتیم و با وسایل ابتدایی داخل زندان، میزدیم و میخواندیم. در زمانی
که هنوز بحث حصر پیش نیامده بود، شرایط خاص بعد از انتخابات را تجربه میکردیم.
بیرون هنوز اللهاکبر گفتنها ادامه داشت و به بهانهها و مناسبتهای مختلف، مردم
حضور داشتند تا زمانی که حصر پیش آمد. از آن زمان ما دیدیم این گونه
نیست که عدهای بخواهند سازش بکنند، رهبران جنبش سبز کوتاه بیایند و جوانترها و
کمتجربهها هزینه بدهند. بحث حصر مشخص کرد این
حرکتی است عام که همه، هزینهاش را یکسان پرداخت میکنند. هر چند من دوست
داشتم این افراد در حبس و حصر نباشند."
نوروز
نسرین ستوده در زندان
نسرین
ستوده، وکیل دادگستری، از سال ۱۳۸۹
تا ۱۳۹۲ به
اتهام اقدام علیه امنیت ملی در زندان بوده، نوروز سالهای ۹۱ و ۹۲ را در بند عمومی و سال ۹۰ را در بند ۲۰۹ آغاز
کرده است. نسرین ستوده میگوید، "آن روزها، زنان سعی میکردند سال نو را
مانند بیرون با رعایت تشریفات مربوط برگزار کنند، کسانی که سن بیشتری داشتند،
سعی میکردند با ایفای نقش مادرانه در میان بچهها، به سال نو حال و هوای بهتری
بدهند. ما با سبز کردن سبزه، تخم مرغ رنگ کردن، درست کردن سفره هفتسین و . . . شرایط
نوروز را در داخل زندان ایجاد میکردیم. ما حتا دید و بازدید عید را در داخل زندان
داشتیم. چند نفر جمع میشدند و به دیدن دیگران میرفتند. دیگر زندانیان هم به
بازدید میآمدند. همه سعی میکردیم فضای شادتری ایجاد کنیم و این کارها البته به بهبود
روابط داخلی زندانیان هم کمک میکرد. آرزوی امسال من این است که همه زندانیان
سیاسی آزاد شوند و امیدوارم امسال سالی باشد که به حصر غیرقانونی آقایان موسوی،
کروبی و خانم رهنورد پایان داده شود.
عید
کانادا، نوروز اوین
حمیدرضا
(ماهان) محمدی، زندانی سابق سیاسی، ساکن کانادا است. او در سال ۱۳۸۳ به اتهام اقدام علیه
امنیت کشور بازداشت و به مدت ۷
سال و ٧ ماه در اوین بوده و پیش از بازداشت در یک دفتر مهندسی طراحی قطعه مشغول به
کار بوده است. او بیان تجربههای زندان را برای انتقال حس و ایجاد درک
متقابل، اندکی دشوار میداند و به رادیو زمانه میگوید، "حتا برای کسی که
زندان بودن را تجربه نکرده، روزهای پایانی سال، حس دلتنگی خاصی ایجاد میکند. همین
حس با تجربهای به مراتب عمیقتر در زندان رخ میدهد. دلتنگیِ ناخودآگاهی که بیشتر
به شکلگیری هویت یک ایرانی ارتباط دارد. فرهنگی به نام نوروز، بهار و تغییر فصل
که در سالهای گذشته از عمرش، تجربه کرده است. تجربه عید و هیجان غیرارادی چند روز
پیش از سال تحویل، در زندان چیزی جز یک دلتنگی تأثیرگذار و ماندگار نیست. تجربهای از دلتنگی که با وجود گذشت دو
سال و نیم از آزادیاش، هنوز فراموش نشده است. کارهایی چون خانهتکانی، تدارک
سفره هفت سین، تبریک گفتن سال نو و دید و بازدید دسته جمعی برخی از زندانیان را
نوعی فرافکنی و تخلیه روانی ناشی از دلتنگی زندانیان است. برای سال نو به تعدادی
از زندانیان مرخصی داده میشود، اما بسیاری از زندانیان سیاسی نظیر هفت نفر از
سران بهایی، رسول بداقی، معلم زندانی، غلامحسین کلبی، زندانی سیاسی زندان کارون و
دهها زندانی دیگر، چند سال متوالی است که نوروز را در زندان میگذرانند و از
مرخصی محرومند. یاد دارم که تعداد زیادی
از زندانیان بند مالی در آن سالها به مرخصی رفتند و آنها که امکان رفتن به مرخصی
را پیدا نمیکردند، میبایستی آن روزها را در حسرت بیرون بودن از زندان میگذراندند. زندانیهایی که خانوادههایشان
در شهرستانها زندگی میکردند، پیش از آغاز سال نو، منتظر آمدن
بستگانشان برای آخرین ملاقات سال میشدند. برخی هم سفارش میکردند که خانوادههایشان
به تهران نیایند و به یک تماس تلفنی بسنده میکردند؛ البته اگر امکان تماس وجود میداشت."
نوروز و یک
جوان زندانی
ایمان
آذریان، متولد سال ۱۳۵۶
است. او که به عنوان دستیار در پروژههای تحقیقاتی فعالیت میکرده، ششم دی
ماه سال ۱۳۸۸
بازداشت و به زندان اوین منتقل میشود و ۱۱ ماه در زندان میماند. آذریان روزهای
عید سال ۸۹
در بند ۳۵۰
زندان اوین را از بهترین نوروزهای زندگیاش میداند. او میگوید، "آن سال
چهارشنبهسوری اتفاق خاصی نیفتاد. فقط بچهها شربتی تهیه کردند اما موقع تحویل
سال، به ما اجازه هواخوری دادند در صورتی که به زندانیهای بند مالی این اجازه را
نداده بودند. این کمی عجیب بود چون هر شب در هواخوری ما را میبستند. آن سال، لحظه
تحویل سال، شب بود و زندانیان مالی با حسرت از بالا به ما نگاه میکردند. زندانیها
سفره هفتسینی را به هواخوری آوردند. وقتی سال تحویل شد، نیم ساعتی داشتیم همدیگر
را بغل میکردیم و عید را به هم تبریک میگفتیم. روحیه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در نوروز ۸۹ بسیار خوب است. در بین
زندانیان سیاسی، زندانیهای زیر حکم اعدام یا دارای حبسهای طولانی مدت، در روزهای
نوروز وانمود میکردند خوشحالند تا کام دیگران تلخ نشود. ما در شب تحویل سال سه
حلقه تشکیل دادیم، دست همدیگر را گرفتیم و یار دبستانی خواندیم. قرار بود تا یک
ساعت در حیاط بمانیم و هنوز تا پایان مهلتمان زمان داشتیم که یکدفعه آمدند و به
ما گفتند که برویم داخل اتاقها. بلافاصله در آن لحظه سرود مرغ سحر را خواندیم و
به اتاقهایمان رفتیم. محسن دانشپور مقدم، زندانی سیاسی زیر حکم اعدام که ۷۱ ساله است، مجلس گرمی میکرد
و برای همه آواز میخواند. در ایام نوروز، همه زندانیها لباسهای تازه خود را میپوشیدند
و برخی از زندانیان نیکوکار هم در حد توانشان، به برخی از زندانیان بیبضاعت
کمک میکردند.
کاری کردن که بیرون زندان هم مردم حال هوای بهتری از داخل زندان ندارن! ولی قابل مقایسه با اون تو نیست، درود به زندانیان زجر کشیده راه ازادی
پاسخحذف