علی مطهری نماینده مجلس در گفتگویی با خبرآنلاین از دیداری که
همراه با شماری از نمایندگان مجلس و خانوادههای شهدا و گروههای دیگر با خامنهای
داشته است خبر داد. مطهری درباره پرسشی که در این دیدار درباره ادامه حصر میرحسین
موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد با خامنهای داشته است چنین گفت.
"گفتم از نظر من و بسیاری از افراد، ادامه حصر خانگی آقایان
موسوی و کروبی به نفع کشور و انقلاب نیست و ضرورتی ندارد. اگر یکی از این دو در
این حال از دنیا برود، مسئله به صورت یک غده چرکین برای جمهوری اسلامی باقی میماند.
از جناب عالی درخواست میکنم که به قوه قضائیه دستور بدهید که این موضوع را تمام
کنند. اگر لازم است محاکمه شوند، همراه سایر اطراف ماجرا محاکمه شوند و به قضیه
خاتمه داده شود. ایشان فرمودند من قبلن
درباره بصیرت صحبت کردهام. جرم اینها بزرگ است و اگر امام (ره) بودند شدیدتر
برخورد میکردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعن شما
راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کردهایم.
تردید نیست که آقای مطهری چوب شهامت طرح این پرسش و افشای پاسخ
آقای خامنهای به آن را خواهد خورد. حداقلش آن است که خواهند کوشید او را از راه
یافتن به مجلس آینده باز دارند و حداکثر هم . . .
البته آقای خامنهای که عادت کرده افرادی دست چین شده به
ملاقاتش رفته و او یک جانبه برای آنان سخنرانی کند آشکارا آماده طرح چنین پرسشی در
برابر جمع نبوده و اگر نه، پاسخی این چنین متناقض و عجولانه نمی داد. شرایطی که در
حول و حوش رهبر درست کرده و او را در زمره مقدسات آورده اند، عملن بیش از هرچیز به
ظرفیت و تدبیر خود رهبر لطمه زده که نمونه آن را در کودتای سال 88 و خطبه نماز
جمعه و جمله معروف "نظر من به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است" و فتنه خواندن
اعتراض مردم دیدیم. نماز جمعهای که اوج بی تدبیری وی را در شناخت شرایط و افراد و
اداره کشور نشان داد و چهار سال بحران و غارت تا مرز فروپاشی را روی دست کشور و
مردم ایران گذاشت. احمدی نژاد هم که نظراتش به نظرات "آقا" نزدیک تر بود
پس از چندی دیگر پاسخ پیغام و پسغامها و نامههای "آقا" را هم نمی داد
یا با عبارت "عزت زیاد" که ورد زبان جاهلهای
سابق محلات بود، آن را خاتمه می داد. بله! نظر آقای خامنهای به نظریات احمدی نژاد
واقعا هم نزدیکتر بود. آقای خامنهای در همین چند
جمله پاسخ به علی مطهری، خود در نقش قوه قضائیه و دادستان و قاضی یکجا ظاهر شده و
برای کروبی و موسوی و رهنورد حکم صادر کرد. کسی نبود از ایشان بپرسد که
"مجرم" به کسی می گویند که اتهامش ثابت شده باشد، اتهام این افراد اصلا
چیست و کدام دادگاه تشکیل شده تا معلوم شود که این اتهامات ثابت شده است که آقای
خامنهای این افراد را پیشاپیش مجرم معرفی می کند. ایشان نه تنها در نقش قاضی ظاهر
شده، بلکه حکم قاضی را هم از پیش می داند و می گوید اگر دادگاه تشکیل شود حکمشان
خیلی سنگینتر خواهد بود! آقای خامنهای تحمیل
"حصر" به رهبران جنبش سبز را نوعی "ملاطفت نسبت به آنان به حساب آورده است. در
حالی که چیزی به نام حصر نه در قانون اساسی و نه قوانین عادی اصلن وجود ندارد. آن وقت
ایشان که خود بجای دفاع از قانون در واقع قانون شکن اصلی است، موسوی و کروبی و چند
میلیون مردم عادی را که در خیابانهای شهرهای مختلف ایران تظاهرات سکوت کردند به
قانون شکنی متهم می کند. آقای خامنهای می گوید اگر
امام بود با اینان شدیدتر برخورد می کرد. این سخنان ادامه همان سیاست خمینی زادیی
است که در دوران آقای خامنهای آغاز شده و از زمانی که مهندس موسوی از سوی
هودارانش "نخست وزیر محبوب امام" لقب گرفت،
ایشان در هر جا که پای موسوی وسط می آید به شکلی پای آقای خمینی را به میان می کشد
و سعی می کند خمینی را خراب کند. باید از ایشان پرسید که اگر امام بود شدیدتر
برخورد می کرد یعنی چه؟ اگر شما هم آنطور که متملقان و چاپلوسان دور و بر شما می
گویند جا در پای امام گذاشته اید، چرا شدیدتر برخورد نمی کنید؟ از چه و از که می
ترسید؟
بد نیست به چند نمونه از این "برخوردهای شدید"
ادعائی ایشان از جانب آقای خمینی هم اشاره شود. مثلن خود آقای خامنهای در نماز
جمعه علیه اختیارات ولی فقیه و آقای خمینی سخن گفت. به طوری که آیت الله خمینی
خطاب به وی علنی و رسمی گفت "شما از ولایت فقیه هیچ چیز نفهمیده اید."
چه برخورد شدیدی با آقای خامنهای شد؟ از نماز جمعه کنار رفت یا از رئیس جمهوری
برکنار شد؟ هیچ اتفاقی متاسفانه نیفتاد و کاش برخورد شدیدی شده بود که شاید کار
کشور اکنون بدینجا نمی کشید.
در مورد آقای منتظری، آقای خمینی گفت که ایشان فقیه عالیقدر
است و حوزه از نظراتش باید استفاده کند. اما در دوره آقای خامنهای که شاگرد آیت
الله منتظری هم به حساب نمی آمد، آقای خامنهای دستور حصر آقای منتظری را صادر کرد.
در ماجرای تشکیل گروه 99 نفر در مجلس که با وجود سفارش آقای
خمینی به رای به میرحسین موسوی، علیه او رای دادند، چه برخورد شدیدی با گروه 99
نفر شد؟ مگر خود آقای خامنهای نگفت این گروه موسوم به مخالف آقای خمینی 99 نفر
نیست و 100 نفر است و نفر صدم خود من هستم. او را بابت این "بصیرت" فوق
العاده اش از رئیس جمهوری برکنار یا حصر کردند؟
در همین ماجرای 99 نفر آذری قمی رهبر قشریون در مجلس پیامی
برای آقای خمینی ارسال کرد که برای ما یک پوزه بند بفرستید. چه برخورد شدیدی با
آذری قمی شد؟ ولی همین آقای آذری قمی که زمانی رفیق و همنظر آقای خامنهای بود، در
زمان رهبری ایشان به حصر افتاد و زمانی که به آقای خامنهای گفته شد که ایشان ممکن
است در حصر فوت کند پاسخ داد : مهم نیست!
در مورد بنی صدر آقای خمینی حتا با برکناری وی نیز موافق نبود و
نظرش این بود که بماند و فرماندهی کل قوا از او گرفته شده و تحت کنترل باشد و
زمانی که خود بنی صدر از ترس مخفی و برکنار شد، باز آقای خمینی گفت ایشان بماند و
در دانشگاهها تدریس کند. حتا زمانی که مسعود رجوی و
موسی درخواست ملاقات با وی را کردند آقای خمینی پاسخ داد: شما سلاح هایتان را زمین
بگذارید من به دیدار شما می آیم. این تدبیر یک رهبر مسئول
است که می خواهد کشور به خشونت کشیده نشود و آن هم تدبیر آقای خامنه ایست که به
مردمی که راهپیمایی مسالمت آمیز کردند و حتی شعار هم ندادند حمله می کند و از آنان
خون می ریزد و کشور را به آشوب می کشاند و اکنون با دفاع از ادامه حصر موسوی و
کروبی در واقع از دستاورد بی بصیرتی خود دفاع می کند.
امروز دیگر همه از جریان کودتای 88 خبر دارند. هر خبری هم که
تا به امروز بیرون نیامده باشد بی تردید دیر یا زود بیرون خواهد آمد. فرمانده سپاه پاسداران منصوب آقای
خامنهای از یکسو و نماینده خود وی در نیروهای مسلح از سوی دیگر در سخنرانی های
جداگانه ای که ضبط تصویری شده و اخیرا روی شبکه یوتیوب قرار گرفت، می پذیرند که
موسوی برنده انتخابات بود و جلوی پیروزی او را گرفته اند و حتی اجازه نداده اند
انتخابات به دور دوم کشیده شود. هفت تن از اعضای شورای نگهبان که قرار بوده
برانتخابات نظارت و به شکایت موسوی رسیدگی کنند خود پیشتر به سود احمدی نژاد وارد
کارزار انتخابات شده و اعلامیه حمایت داده بودند.
بدون همه اینها، بدون همه اسنادی که در آینده بی تردید منتشر
خواهد شد و بدون اعتراف منصوبان آقای خامنهای، میلیونها مردم ایران خود می دانند
که رای آنان چه بوده و به که بوده است و چگونه علیه آن کودتا شده است.
آقای خامنهای صبر و تحمل رهبران جنبش سبز و مردم ما را در
برابر نابردباریهای کنونی خود ایشان به حساب پیروزی خود می گذارد. در حالی که
چنین نیست. در برابر یک رهبری این چنین بی تدبیر و بی بصیرت مردم ما چارهای جز
بصیرت بیشتر ندارند. رای به حسن روحانی نمونهای از این بصیرت ملی بود. سرنوشت
آقای خامنهای و بُرد و باخت اگر برای خود وی آن قدر اهمیت دارد که آماده است به خاطر
آن کشور را به لبه پرتگاه بکشاند، برای مردم آخرین چیزیست که به آن فکر می کنند و
برایشان اهمیت دارد. مهم نجات از گردابی است که بر اثر بی تدبیریهای بیست و چند
سال گذشته و هشت سال حکومت احمدی نژاد کشور در آن فرو رفته است، مهم باقی گذاشتن
ایرانی زیباتر و نیرومندتر برای نسلهای آینده است. تقابل میان میهن دوستی یک ملت
و خودخواهی و بی تدبیری یک رهبری است. میهن دوستی باید بر این بی تدبیری غلبه کند
و غلبه خواهد کرد.
راه
توده 462 شماره 12
تیر ماه 1393
اگر امام زنده بود، حکم آقای خامنه ای
چه بود؟
با در گذشت آقای خمینی و در غیاب وی،
آقای خامنه ای داماد مصباح یزدی را نماینده خویش در سپاه کرد تا افکار مصباح
ایدئولوژی سپاه شود. آقای خمینی به جای محمدی عراقی، عبدالله نوری را نماینده خود
در سپاه کرد و سپس دلیل رد محمد عراقی برای سرپرسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه گفت
"من بیم دارم، آقای عراقی افکار پدر همسر خود را در سپاه نفوذ بدهد."
در مجلس خبرگانی که پس از درگذشت آقای
خمینی تشکیل شد، با ترساندن اعضای حاضر در جلسه، آنها را مجبور به انتخاب خامنه ای
بعنوان جانشین کردند. در این مجلس برای ترساند و رای گرفتن گفتند "ما در حالت
نه جنگ و نه صلح قرار داریم و اگر یک رهبر واحد و نه شورای رهبری انتخاب نشود،
عراق پشت مرزهای کشور در حال آماده باش و شنیدن خبر تعیین رهبر بعدی است، تا در
صورت عدم ثبات در کشور با کمک آمریکا، حمله کند." سال ۸۸ سالی بود که مهندس موسوی به دلیل
نبودن امام تنها شد و روحیه کینه جوئی و جاه طلبی شما، به دلیل عقده های فروخفته
در زمان حیات امام که امکان هرگونه حرکت غیر قانونی و زیاده طلبی را از شما گرفته
بود، پس از ارتحال ایشان فوران کرد و دامان یاران و اطرافیان امام را گرفت.
اگر امام زنده بود، قطعن همان گونه که
در اختلافات میان شما و آقای مهندس موسوی، در مقاطع مختلف، در دهه شصت، همواره
جانب آقای مهندس موسوی را می گرفت و شما را به دلیل روحیه زیاده خواهی و جاه طلبی،
به حرکت در مسیر قانون توصیه می نمودند، امروز هم در اختلاف بزرگ سال ۸۸، بدون تردید حق را به آقای موسوی می
داد. اما افسوس که در سال ۸۸ دو طرف دعوا حضور داشتند اما داور
حضور نداشت و یک طرف دعوا، خود در جایگاه داور نشسته بود. طبیعی است که نتیجه
داوری جز حصر و سرکوب و کشتار و تجاوز نخواهد بود.
در روزهای گذشته، پاسخ علی خامنه ای
به علی مطهری در دیداری که بمناسبت سالگرد انفجار حزب جمهوری اسلامی برای رهبر
ترتیب داده بودند، در تمام محافل سیاسی و مذهبی ایران بر سر زبان هاست. بویژه این
جمله وی خطاب به علی مطهری که اگر امام زنده بود، با موسوی و کروبی برخورد سنگین
تری می کرد و اگر اینها محاکمه شوند حکمشان سنگین تر از حصر خانگی خواهد بود.
نکات زیر از مقاله "احمد
شمس" برگرفته شده و استدلال وی درباره این که اگر امام زنده بود چه می شد، چنین
است.
یک) فرصت برای رهبری چون شما که با اجتهاد
فرسنگ ها فاصله داشته و دارید، فراهم نمی شد، و ثانین در اجلاسیه مجلس خبرگان، با
ترفندهای عناصر سیستم امنیتی، در هنگام تنفس آن جلسه، با ترسانیدن نمایندگان مجلس
خبرگان، که ما در حالت نه جنگ و نه صلح قرار داریم و اگر یک رهبر واحد و نه شورای
رهبری انتخاب نشود، عراق پشت مرزهای کشور در حال آماده باش و منتظر شنیدن خبر
تعیین رهبر بعدی است تا در صورت عدم ثبات در کشور با کمک آمریکا به ما حمله نماید
و نیز برخی ادعاهای خلاف واقع در آن جلسه که امام بر جانشینی شما تمایل داشتند،
هرگز شرائط رهبری برای شما مهیا نمی شد.
دو) به آقای محمدی عراقی حکم نمایندگی
خود در سپاه را نمی داد، کما این که چند سال بعد از شهادت شهید محلاتی از اعطای
این حکم به او استنکاف ورزیدند و وی تحت عنوان سرپرست نمایندگی امام در سپاه مشغول
فعالیت بود، و وقتی در اواخر حیات امام، خدمت ایشان رسیده و تقاضای صدور حکم برای
خود می نماید، امام می فرمایند که تا هفته آینده تکلیف نماینده خود در سپاه را
مشخص خواهم کرد، سپس این حکم را برای آقای عبد الله نوری صادر می نمایند، امام در
پاسخ به برخی افراد دلیل عدم صدور حکم برای آقای محمدی عراقی را، بیم نفوذ افکار
پدر همسر وی یعنی آقای مصباح یزدی در سپاه ذکر می
نمایند. امری که بلافاصله پس از ارتحال امام اتفاق افتاد و شما با صدور حکم برای
آقای محمدی عراقی به عنوان نماینده خود در سپاه، به این دغدغه امام توجه نکرده و
هم چنان این نهاد را گرفتار افکار منحرف و گمراه این فرد و فرقه ی او ساختید، تا
آن جا که با ظهور افرادی مثل احمدی نژاد و با حمایت شما از وی، مسیر انقلاب از سمت
و سوی اصلی خود خارج شد.
سه) هرگز موسوی ها از صحنه سیاست و
قضاوت کنار زده نمی شدند تا قدرت به دست کسانی مثل شما و علاقمندان و هم فکران شما
بیفنتد که توان اداره یک نانوائی را هم ندارند و نتیجه بیست و پنج سال مدیریت
معیوب آنان در عرصه داخلی و خارجی و اوضاع نابسامان اجتماعی کشور، آشکار است.
چهار) هرگز نظارت استصوابی و بازی با
آبروی افراد با اتهاماتی نظیر عدم التزام به اسلام و سوء شهرت و . . توسط شورای
نگهبان اتفاق نمی افتاد و قداست این نهاد در حد مدافع یک جناح در منازعات سیاسی و
بانی تقلب های گسترده در انتخابات ها، تنزل پیدا نمی کرد.
پنج) زمینه برای مرجعیت شما با جنجال
آفرینی و تحصن عده ای از اعضای لشکرهای ۱۷ علی بن ابی طالب و ۲۷ محمد رسول الله ، در جلوی جامعه
مدرسین در سال ۷۳ فراهم آمد تا برخی از طلاب جوان آن روز مانند آقای ماندگاری
که امروز جزء قرارگاه عماریون هستند، با مراجعه به منازل برخی علما، با ترفندهای
مختلف و ماخوذ به حیا شدن ایشان، جهت اثبات اجتهاد شما، از آنان دست خط بگیرند.
شش) اگر امام زنده بود، قطعن همان
گونه که در اختلافات میان شما و آقای مهندس موسوی در مقاطع مختلف در دهه شصت،
همواره جانب آقای مهندس موسوی را می گرفت و شما را به دلیل روحیه زیاده خواهی و
جاه طلبی، به حرکت در مسیر قانون توصیه می نمودند، امروز هم در اختلاف بزرگ سال ۸۸، بدون تردید حق را به آقای موسوی می
داد. اما افسوس که در سال ۸۸ دو طرف دعوا حضور داشتند اما داور
حضور نداشت و یک طرف دعوا، خود در جایگاه داور نشسته بود، و طبیعی است که نتیجه
داوری جز حصر و سرکوب و کشتار و تجاوز نخواهد بود.
سال ۸۸ سالی بود که مهندس موسوی و به دلیل
نبودن امام تنها شد و روحیه کینه جوئی و جاه طلبی شما، به دلیل عقده های فروخفته
در زمان حیات امام، که امکان هرگونه حرکت غیر قانونی و زیاده طلبی را از شما گرفته
بود، پس از ارتحال ایشان فوران کرد و دامان یاران و اطرافیان امام را گرفت، و تا
مدت ها ایشان را خانه نشین کرد تا آن که این عقده در سال ۸۸ با حیله ای بزرگ خود را هویدا نمود و
در سال ۸۸ منجر به حصر نزدیک ترین یاران ایشان یعنی آقایان مهندس موسوی
و مهدی کروبی شد، بلکه گوشه ای از عقده های فروخفته ی شما در حمایت امام از مهندس
موسوی را با این اقدام کینه جویانه ی شما ، التیام بخشد.
هفت) اگر امام زنده بود، زمینه ای
برای به قدرت رسیدن امثال احمدی نژاد و جولان دادن افرادی نظیر مصباح یزدی که هرگز
در تحقق نهضت نقشی نداشته و هیچ زحمتی برای انقلاب نکشیده و سابقه حضور در جبهه
های جنگ را نداشته اند فراهم نمی شد و انقلاب به دست صاحبان اصلی آن اداره
می شد؛ نه آن که با بی تدبیری شما، انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد و روزگاری
پیش بیاورید که نظر احمدی نژاد نزدیکتر از نظر یار دیرین امام یعنی آقای هاشمی به نظر
شما باشد، و مصباح یزدی که امام خوف نفوذ افکار او در سپاه را داشتند، توسط شما و
به غلط مطهری زمان لقب گیرد و موج نفوذ و انحراف او تمام کشور را فرا گیرد.
هشت) اگر امام
زنده بود، هرگز اجازه ورود سپاه به فعالیت های سیاسی را نمی داد، همان گونه که نه تنها
در زمان حیات خود این اجازه را نداد و بلکه در وصیت نامه خود به نیروهای مسلح
توصیه نمود از ورود به سیاست و منازعات پیرامون آن بپرهیزند. اما شما با زیر پا
گذاشتن سیره عملی و توصیه ایشان و با استدلال های غیرمنطقی خود، باعث ایجاد رویه
ناصوابی در کشور شدید که زمینه بروز کودتای انتخاباتی، سیاسی، اقتصادی، توسط این نهاد
در عرصه های مختلف فراهم آید و با جنجال آفرینی و بحران سازی در داخل و خارج کشور،
سودای مدیریت کشور و بلکه جهان را در سر بپروراند و در کشور و منطقه و جهان آتش
جنگ و بحران را بیفروزد و یا به قول آقای هاشمی به کمتر از کل کشور راضی نباشد.
پیک نت چهاردهم تیرماه نود و سه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر