تنها بازماندۀ یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیرۀ دورافتاده برده شد. او با بیقراری به نزد خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد. پس از دعا نیز ساعتها به اقیانوس چشم میدوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد. اما هیچ خبری نبود. سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت کلبهای کوچک بسازد تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت نماید. روزی پس از آن که از جستجوی غذا بازگشت، دید کلبۀ کوچکی را که ساخته بود در آتش میسوزد. دود زیادی به آسمان میرفت و در چنین شرایطی بود که مرد فریاد زد خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟
صبح روز بعد مرد با صدای یک کشتی بزرگ که به جزیره نزدیک میشد از خواب پرید و به کنار ساحل رفت. چشمانش درست میدید، یکی کشتی در حال نزدیک شدن بود و میآمد تا او را نجات دهد.
مرد پس از دیدنِ نجاتدهندگانش، از آنان پرسید چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟
آنها در جواب گفتند ما علامت دودی را که به آسمان فرستادی دیدیم!!!
آسان میتوان دلسرد شد هنگامی که بهنظر میرسد کارها بهخوبی پیش نمیروند. اما نباید امید خود را از دست داد. زیرا خدا حتا در میان درد و رنج در کنار ماست و در زندگی ما دخیل است. دفعه آینده که کلبۀ شما در حال سوختن است به یاد آورید که شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.
صبح روز بعد مرد با صدای یک کشتی بزرگ که به جزیره نزدیک میشد از خواب پرید و به کنار ساحل رفت. چشمانش درست میدید، یکی کشتی در حال نزدیک شدن بود و میآمد تا او را نجات دهد.
مرد پس از دیدنِ نجاتدهندگانش، از آنان پرسید چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟
آنها در جواب گفتند ما علامت دودی را که به آسمان فرستادی دیدیم!!!
آسان میتوان دلسرد شد هنگامی که بهنظر میرسد کارها بهخوبی پیش نمیروند. اما نباید امید خود را از دست داد. زیرا خدا حتا در میان درد و رنج در کنار ماست و در زندگی ما دخیل است. دفعه آینده که کلبۀ شما در حال سوختن است به یاد آورید که شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر